کله بستن: رسیدند زی آبگیری فراز زده کلۀ زرّبفت از فراز. اسدی. یکی هودج از ماه زرین سرش زده کلۀ زرّبفت از برش. اسدی. زده کله بالای شاهانه تخت نشسته بر آن یوسف نیک بخت. شمسی (یوسف و زلیخا). زده کله وتاج گوهرنگار برآیین درآویخته شاهوار. شمسی (یوسف وزلیخا). چون زدی ابر کله بر خورشید از لطافت شدی چو ابرسفید. نظامی. و رجوع به کله و کله بستن شود
کله بستن: رسیدند زی آبگیری فراز زده کلۀ زرّبفت از فراز. اسدی. یکی هودج از ماه زرین سرش زده کلۀ زرّبفت از برش. اسدی. زده کله بالای شاهانه تخت نشسته بر آن یوسف نیک بخت. شمسی (یوسف و زلیخا). زده کله وتاج گوهرنگار برآیین درآویخته شاهوار. شمسی (یوسف وزلیخا). چون زدی ابر کله بر خورشید از لطافت شدی چو ابرسفید. نظامی. و رجوع به کله و کله بستن شود
آنکه زبانش بتلفظ درست حروف جاری نگردد کسی که حرفها را از مخرج آنها ادا نتواند کرد: (روز و شب هست در اطراف جهان سر گردان تا یکی کلته زبان جاهل احمق بکجا ست)، (امیر خسرو)
آنکه زبانش بتلفظ درست حروف جاری نگردد کسی که حرفها را از مخرج آنها ادا نتواند کرد: (روز و شب هست در اطراف جهان سر گردان تا یکی کلته زبان جاهل احمق بکجا ست)، (امیر خسرو)
پر خو هم آوای پرتو فاکون (گویش گیلکی) کنور چاشگاه غول غوله غلک پارسی است غولک انبار غله. یا غله دان عدم. زمین ارض. کوزه ای که سر آن را بچرم خام گیرند و در میان آن سوراخی کنند و پول درآن ریزند
پر خو هم آوای پرتو فاکون (گویش گیلکی) کنور چاشگاه غول غوله غلک پارسی است غولک انبار غله. یا غله دان عدم. زمین ارض. کوزه ای که سر آن را بچرم خام گیرند و در میان آن سوراخی کنند و پول درآن ریزند